نمونه سوالات خانم ساجدی
 
اخبار/مقالات
خانم سوزنچی
🔱🔱علائق مجاز🔱🔱
 فراوانند و در شمار خاصی محصور نمی‌شوند ولی مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
علاقهٔ جزئیه: جزئی از یک شیء به جای تمام آن به کار می‌رود.
علاقه ی کلیه:کل یک شی به جای جزئی از آن به کار می‌رود.(عکس علاقهٔ جزئیه)
به یاد روی شیرین بیت می‌گفت  چو آتش تیشه می‌زد،کوه می‌سفت
نظامی گنجوی
در مصراع اول بیت بالا «بیت» تنها جزئی از یک شعر است و به جای کل آن یعنی شعر به کار رفته‌است که به آن علاقهٔ جزئیه و در مصراع دوم کل کوه به جای جزئی از آن به کار رفته‌است که به آن علاقهٔ کلیه می گویند.
علاقهٔ محلیه: محل چیزی به جای خود آن چیز به کار می‌رود.
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی  چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سعدی
«سر» در این بیت علاقهٔ محلیه‌است؛ زیرا سر محل تفکر، اندیشه، قصدو عزم است.
علاقهٔ سببیه: سبب چیزی جانشین خود آن چیز می‌شود.
این دم شنو که راحت از این دم شود پدید  و اینجا طلب که حاجت از اینجا شود روا
خاقانی
کلمهٔ دم(نفس) سبب و علت سخن گفتن است به همین علت به آن علاقهٔ سببیه گفته می‌شود.
علاقهٔ لازمیه: چیزی به دلیل همراهی دائمی با چیزی به جای آن به کار می‌رود.
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را  چندان امان نداد که شب را به سر برد
حکیم شفایی
در این بیت خون به معنای کشتن به کار رفته‌است؛ زیرا کشتن همواره با خون همراه است به همین دلیل خون در این بیت علاقهٔ لازمیه است.
علاقهٔ آلیه: ابزاری جانشین کاری شود که با آن ابزار انجام شود.
برآشفت عابد که خاموش باش  تو مرد زبان نیستی گوش باش
سعدی
زبان ابزاری است که سخن گفتن با آن انجام می‌شود به همین علت در این بیت زبان علاقهٔ آلیه است.🔱🔱🔱🔱🔱🔱🔱🔱🔱

خانم سوزنچی
🌻☘🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀 🍁انواع_را🍁 را انواعی دارد: ۱. نشانه مفعول: این را پس از مفعول می آید: کودک #اسباب‌بازی را گم کرد. چو #سهراب را دید گردآفرید... ۲.حرف اضافه: این را پس از متمم می آید: اغلب درمعانی: از،به،با،در،برای،درباره‌ی،مخصوص(=رای تخصیص)و... شیخ #ما را پرسیدند. یعنی:از شیخ ما پرسیدند #بازرگانی را گفتند. یعنی به بازرگانی گفتند و... ۳. فک اضافه: این را بین مضاف و مضاف الیه آمده و ساختار ترکیب اضافی را جا به جا می کند: او را نام علی است. یعنی نام او علی است در دستور زبان امروزی «را» فقط و فقط نشانه مفعول است و دو نوع دیگر در کتاب های کهن فارسی وجود دارند و در #دستور_تاریخی زبان فارسی بررسی می شوند. برای درک دو نوع دوم باید جمله را به زبان معیار و امروزی برگردانیم و به قول معروف برای خود معنی کنیم: بازرگانی‌را گفتند. = به بازرگانی گفتند. او را دلارام نام است = نام او دلارام است هنگامی که را بدل از حرف اضافهء "برای" باشد ، می توان آن را به صورت فک اضافه هم در نظر گرفت: او ما را معلم بود: 1. او معلم ما بود - فک اضافه 2. او برای ما معلم بود- بدل از حرف اضافه. انواع دیگری از «را»: ⬅️نشانه مالکیت: «را»هنگامی نشانه مالکیت است که شرایط زیر را دارا باشد: الف)فعل جمله از مصدر و مشتقات «بودن» باشد(بود،است،باشد و...) ب )هنگام معنی کردن جمله،فعل «بودن»به «داشتن» تاویل شود. کافری را غلامی بود مسلمان. یعنی:کافری غلامی مسلمان داشت. مشنو‌ ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست... یعنی:مشنو ای دوست که غیر از تو یاری دارم یا داشته باشم... ما به فلک می رویم ،عزم تماشا که راست؟ یعنی:چه کسی عزم تماشا دارد؟ ⬅️«را»ی نشانه قید: هنگامی که «را» با کلمه همراه خود به «قید»قابل تاویل باشد. می توان در این موارد «را»را به معنی «در»گرفت که در این صورت اسم همراه آن در نقش متمم قیدی ظاهر می شود. اگر شب رسی ، #روز را بازگرد. 🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀

خانم سوزنچی
❤️"به نام خدا"❤️ شاخص ☘ زبان فارسی۳ ☘ متن زیر بخشی از مقاله ای تحت عنوان شاخص است که در مجله رشد ادب فارسی، چاپ شده است. 👇 نکته های عناوین و القاب : ✔الف)برخی از آنها فقط پیش از اسم قرار می گیرند؛ مانند : مرحوم – مشهدی – کربلایی - حاجی – حاج – حاج آقا – حاج خانم - استاد - علّامه – امام – امامزاده – شاهزاده – آقامیرزا – شهبانو– اعلی حضرت - والاحضرت – عالی جناب - سرکار - امیر – امیرزاده - دکتر – مهندس – پرفسور – گروهبان – سروان - سرهنگ – سردار – عمو – عمه – خاله – زن دایی - پسرخاله – خواهر – برادر – سیّد – آیت الله و ... ✔ب)برخی از عناوین و القاب هم پیش از اسم می آیند هم پس از آن(البته بدون تقش نما). مانند: آقا : آقا حسن ، حسن آقا میرزا : میرزا احمد ، احمدمیرزا خانم : خانم زهرا ، زهرا خانم(پسین آن رایج تراست ) بانو : بانو زینب ، زینب بانو شاه : شاه حسین ، احمدشاه سلطان : سلطان حسن ، احمدسلطان ✔پ) برخی از القاب و عناوین می توانند هم بدون نقش نما هم با نقش نمای اضافه پیش از اسم قرارگیرند؛مانند: آقا : آقا حسن ، آقای حسن احمدی ، آقای فاطمی خانم : خانم فاطمه ، خانم زهرا ،خانم دکتر ،خانمِ ِمهناز فاطمی ، خانم ِامینی ، خانمِ ریاحی مرحوم : مرحوم احمدی ، مرحومِ احمدی جناب : جناب سرهنگ ، جناب ِ دکتر آزادی ✔ت) برخی از القاب و عناوین فقط با نقش نمای اضافه پیش از اسم قرار می گیرند : حضرت : حضرتِ علی ، حضرتِ رضا ✔ث) واژه ی خانم غالبا پس از اسم قرار می گیرد : مهوش خانم ، عاطفه خانم ، پروین خانم این واژه به صورت پیشین ، غالبا پیش از عناوین شغلی قرار می گیرد : خانم دکتر ، خانم مهندس ، خانم دکتر صبوری، خانم مهندس آذین ، خانم معلّم ✔ج) واژه های «آقا و خانم» به سه شکل کاربرد دارند ۱- پیش از اسم، بی کسره : آقا مهدی ، آقا فرهاد ، خانم دکتر ، خانم زهرا ۲- پیش از اسم، با کسره : آقای رحمتی ، آقای امید مظاهری ، آقای فروزان فر ، خانم ِ رضایی ، خانم ِ فرشته صبوری خانم ِ فرحناز الهی ۳- پس از اسم : حسین آقا ، اکبرآقا ، جعفرآقا ، شهین خانم ، ساراخانم ، پروانه خانم چ) بیش ترعناوین و القاب رسمی اجتماعی ، همراه نام خانوادگی یا همراه نام و نام خانوادگی می آیند. مانند : دکتر آریایی ، مهندس مهوش محمدی ، سرهنگ مظاهری ، علامه علی اکبر دهخدا ، حجه الاسلام حسین صادقی ، آیت الله مرعشی ✔ح) برخی از عنوان های احترام آمیز فقط همراه نام افراد می آیند.(به این شکل رایج ترند ) مانند : کربلایی احمد ، مشهدی حسن ، حاج رضا ، عمو نادر ، خاله فرانک ، امامزاده باقر ✔خ) در باره عناوین و القابی که پس از اسم قرار می گیرند بایدگفت :گاهی این گونه واژه ها بدون فاصله پس از اسم قرارمی گیرند و در معنی، نوعی احترام و صمیمیّت بیش تر را نشان می دهند. در این گونه موارد ، عنوان و لقب که منطبق با محورهای موجود درتعریف شاخص نیست( بدون نش نما قبل از اسم نیامده است)، مانند ترکیب وصفی يا اضافي مقلوب، یک اسم مرکّب می سازد و دیگر شاخص نیست. مانند : احمدآقا ، زهراخانم ، حسن خان. بسیاری ازاین گونه اسم های مرکب در میان مردم به عنوان اسم اشخاص مورد استفاده قرار می گیرند؛مانند : علی آقا ، احمدآقا ، علی بیگ(بگ) ، زهرابیگم(بگم) ، محمدخان ، علی شاه ، علی سلطان ،احمدمیرزا ، علی میرزا و ... ضمنا به نظر می رسد مفهوم این گونه واژه ها در هردو شرایط ، یکسان نیست؛مثلا «میرزا» وقتی پیش از اسم می آید ، مفهومی معادل «ملّا یا آدم باسواد » دارد درحالی که وقتی پس از اسم قرار می گیرد ، به معنی «امیرزاده» است. ✔د) درمورد القاب و عناوینی که با نقش نمای اضافه ، پیش از اسم قرار می گیرند ، شرایط متفاوتی وجود دارد : ۱- برخی ازآنها درصورتی که با نقش نمای اضافه پیش از اسم بیایند ، شاخص نیستند؛ مانند : برادر ِ رضا (برادر : هسته) / مهندس ِ نفت (مهندس : هسته) / امیر ِ ارتش(امیر : هسته) / ۲- برخی ازآنها با وجود داشتن کسره ، هم چنان شاخص هستند زیرا وجود نقش نما نتوانسته است در ماهیّت اسم پس از آنها تغییری ایجادکند و کماکان محوریّت با اسمی است که پس از نقش نمای اضافه آمده است؛مانند : خانم ِ پروین صداقتی ، آقای رضا صادقی ، مرحوم خسرو نادری ، جناب ِ ایرج سالاری می دانیم وقتی در ساختار یک جمله یک گروه اسمی دارای وابسته در یکی ازجایگاه های دستوری قرار می گیرد ، همواره محوریّت با هسته ی گروه است.مانند : مثال۱: دوست من آمد(دوست ،آمده است نه من؛پس دوست، هسته است) مثال۲: این کتاب تاریخ دوره ی ساسانی راخوانده ام(کتاب ، خوانده شده است نه این ، نه تاریخ ، نه دوره و نه ساسانی؛ پس کتاب ، هسته است) اگر گروه های اسمی « خانم ِ دکتر رضایی» و «خانمْ دکتررضایی» را در دو جمله در یک نقش دستوری(مثلا نهاد، مفعول و.....) 🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻

خانم سوزنچی

💚#علوم‌وفنون‌ادبی💚
💚نمونه‌هایی از #ذوقافیتین💚
دل در سر زلف #یار #بستم
وز نرگس آن #نگار #مستم
گلاب است گویی به #جویش #روان
همی شاد گردد ز #بویش #روان
دلم را داغ عشقی بر #جبین #نه
زبانم را بیانی #آتشین #ده   
بیا تا قدر #یکدیگر #بدانیم    
مراد هم بجوییم #ار #توانیم

آتش است این بانگ نای و #نیست #باد
هرکه این آتش ندارد #نیست #باد

دوش آگهی ز یار سفر کرده #داد #باد
من نیز دل به باد دهم هر چه #باد #باد
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

خانم سوزنچی

🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
انواع  "  ی " در زبان فارسی
ی نکره: کتابی
ی وحدت: نشانه ی یکی بودن
ی شناسه: رفتی ، آمدی
ی استمراری : رفتمی ، بودندی
ی مصدری : خستگی ، زیبایی
ی لیاقت: خوردنی، پوشیدنی
ی نسبت: تهرانی، محمدی این ی گاه مفهوم فاعلی دارد مانند : مرد جنگی و گاه مفهوم مفعولی دارد مانند: تیر پرتابی ، راز نهانی
ی میانجی (رابطه): خدای من
ی بدل یا جانشین فعل «هستی»: تو خوبی.
ی تعجب: چه برف شدیدی
ی احترام : نور چشمی
ی دلسوزی: طفلی، حیوونی
ی کثرت : بسی (بسیاری)
ی زاید: به کلمات مختوم به مصوت «ا» و «و» اضافه می شوند. بوی ، موی، خدای
ی بیان خواب : دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
ی تمنا: کاشکي
🍀☘🍀☘🍀☘🍀🍀🍀🍀🍀
دانش آموزان عزبز
 البته "ی" تعجب و احترام و  کثرت و خواب، در کتابهای دبیرستان مطرح نشده در جهت مطالعه آمده است.
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
 

خانم سوزنچی
💛💛تفاوت طنز ، هجو ، هزل و مطایبه 💛💛

💚💚هجو💚💚
 یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه از روی غرض شخصی و آن ضد مدح است.
💜💜طنز💜💜
 یعنی به تمسخر گرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر تنبیه، از روی غرض اجتماعی و آن صورت تکامل یافته هجو است.
💙💙هزل💙💙
یعنی شوخی رکیک به منظور تفریح و نشاط در سطحی محدود و خصوصی و آن ضد جد است.
❤️❤️فکاهه❤️❤️
یعنی شوخی معتدل به منظور تفریح و نشاط در سطحی نامحدود و عمومی و آن صورت تکامل یافته هزل است.

❤️❤️❤️

خانم سوزنچی
💛💛انواع قافیه💛💛

💜💜قافیه ی میانی💜💜

در این نوع قافیه،هر مصراع خود به دو نیم مصراع تقسیم شده و کلمات قافیه در پایان نیم مصراع ها می آیند
در رفتن جان از بدن،گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم‌خویشتن،دیدم که جانم می رود
کلمات:بدن،سخن و خویشتن واژگان قافیه های میانی هستند.
نکته:همان طور که می بینید قافیه ی میانی در هر بیت معمولا سه بار و در پایان نیم مصراع ها می آید و در پایان بیت قافیه ی اصلی شعر قرار دارد.
💙💙قافیه ی درونی💙💙
قافیه ی درونی همچون قافیه ی میانی است با این تفاوت که جای مشخصی ندارد و در هر جایی از بیت می تواند بیاید(در پایان نیم مصراع ها قرار نمی گیرد)
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
واژه های یار،غار،جگرخوار و نگه دار در اثنای بیت آمده و قافیه ی درونی دارند.
💚💚ذوقافیتین💚💚
گاه در پایان ابیات دو قافیه قرار می گیرد.
در این گونه موارد،قافیه ی پایانی،✅قافیه ی اصلی و قافیه ی قبل آن ✅قافیه ی فرعی یا قافیه ی دوم نامیده می شود.
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
💜💜نکته💜💜
همان طور که ملاحظه می کنید ذوقافیتین اغلب در مواردی می آید که واژه ی دوم به ظاهر ردیف است اما خوب می دانید که کلمات ردیف علاوه بر ظاهر یکسان باید در یک معنی یا نوع دستوری باشند.
در بیت فوق نیست اول فعل و باد اسم است.
در مصراع دوم عکس این مطلب است نیست اسم و باد فعل است.(=جناس تام)
نمونه ی دیگر از ذوقافیتین:
دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
💛💛تذکر💛💛 در کتاب علوم و فنون هر دو نوع قافیه ی میانی و قافیه ی درونی یکی شده واز آن به عنوان قافیه ی درونی یاد شده
❤️❤️❤️

خانم سوزنچی
دوستان گرامی
تعدادی از اساتید متعهد و متخصص زبان پارسی در تلاشی زیبا و درخور سپاس برای بسیاری از واژگان عربی مصطلح شده در زبان زیبای پارسی برابری درست وروان را برگزیده اند تا ایران دوستان بتوانند به مرور آن واژگان را به جای واژهای متدوال قرار داد و بکار بندند.
بی شک این بهترین راه برای مبارزه با هجوم فرهنگ و زبان بیگانه عربی است ، پس به جای هر گونه توهین و نشان دادن خوی نژاد پرستی که از فرهنگ و آیین ایران و ایرانی بدور است بیایم اندک اندک با بکار گیری این واژگان پارسی کاری ریشه ای و بنیادی انجام دهیم.
 پـارسی بــگوییم ، پـارسی بنویسیم
به جای ائتلاف بگو همایه
به جای ابتدا بگو نخست
به جای ابتدایی ترین بگو ساده ترین
به جای ابتلاء بگو دچاری
به جای ابتکار بگو نوآوری
به جای ابدیت بگو همیشگی
به جای ابن سینا بگو پور سینا
به جای اتباع بگو شهروندان
به جای اتحاد بگو همبستگی
به جای اتفاق افتاد بگو رخ داد
به جای اتفاق افتادن بگو رخ دادن
به جای اتفاقات بگو رویدادها
به جای اتوماتیک بگو خودکار
به جای اتومبیل بگو خودرو
به جای اجتناب بگو دوری
به جای اجتناب ناپذیر بگو پیشگیری ناپذیر
به جای اجرت بگو دستمزد
به جای اجناس بگو کالاها
به جای اجیر بگو مزدور
به جای احترام بگو ارج
به جای احتمالا بگو شاید - چه بسا
به جای احتیاج بگو نیاز
به جای احتیاط بگو پروا
به جای احدی بگو هیچکسی
به جای احسان بگو نکویی
به جای احسنت، براوو یا باریکلا بگو آفرین
به جای احضار کردن بگو فراخواندن
به جای احضار کردن بگو فراخواندن
به جای احیانا بگو شاید
به جای اخاذی بگو زورگیری
به جای اخبار بگو تازه ها
به جای اختراع بگو نوآوری
به جای اختلاط بگو درهمی
به جای اختناق بگو خفگی - فشار - تنگنا
به جای اخذ بگو دریافت
به جای اخطار بگو هشدار
به جای اخلاف بگو جانشینان
به جای اخوت بگو برادری
به جای اخوی بگو برادر
به جای اخيرالتأسيس بگو نوبنیاد - نوساز
به جای اخیرا بگو به تازگی
به جای ادوار بگو دوره ها
به جای اذان بگو بانگ نماز
به جای اذیت بگو آزار
به جای ارائه طریق کردن بگو پیشنهاد کردن
به جای ارائه کرد بگو رو کرد
به جای اراضی بگو زمین ها
به جای ارامنه بگو ارمنیان
به جای اربعین بگو چله
به جای ارتجاع بگو واپسگرایی
به جای ارتعاش بگو لزرش
به جای ارتفاع بگو بلندی
به جای ارزاق بگو خواروبار
به جای ارسال کردن بگو فرستادن
به جای ارشد بگو بزرگتر
به جای ارفاق بگو آسانگیری
به جای ارکان بگو پایه ها
به جای ارکستر بگو همنوازی
به جای اریکه بگو تخت
به جای اریکه فرمانروایی بگو تخت فرمانروایی
به جای از اوایل بگو از آغاز
به جای از این جهت بگو از این رو
به جای از این طریق بگو از این روش
به جای از این قبیل بگو از این دست
به جای از این نظر بگو از این رو
به جای از آن جمله بگو از آن میان
به جای از آن روز به بعد بگو پس از آن روز
به جای از بین بردن بگو از میان بردن
به جای از جانب بگو از سوی
به جای از جمله بگو از دسته - از آنگونه
به جای از حیث بگو از دید
به جای از طرف دیگر بگو از سوی دیگر
به جای از طریق بگو از راه
به جای از قدیم بگو از دیر باز
به جای ازدواج بگو زناشویی
به جای اساس بگو بنیاد
به جای اساسنامه بگو بنیادنامه
به جای اساسی بگو بنیادی - بنیادین
به جای اسبق بگو پیشین
به جای اسپری بگو افشانه
به جای استبداد بگو تکسالاری - خودکامگی
به جای استحصال بگو برداشت
به جای استحضار بگو آگاهی
به جای استحقاق بگو شایستگی - سزاواری
به جای استحمام بگو خودشویی
به جای استحکامات بگو سنگربندی ها
به جای استدعا می کنم بگو خواهش می کنم ، درخواست می کنم
به جای استراتژی بگو راهبرد
به جای استراتژیک بگو راهبردی
به جای استراحت کردن بگو آسودن - درازکشیدن
به جای استراق سمع بگو شنود
به جای استرداد بگو واپسدهی
به جای استشمام بگو بو کردن- بوییدن
به جای استشهاد بگو گواهی
به جای استعفا بگو کناره گیری
به جای استعمال بگو کاربرد
به جای استفاده از بگو به کارگیری
به جای استفاده بگو کاربرد
به جای استقامت بگو پایداری
به جای استقبال بگو پیشواز
به جای استقرار بگو برپایی
به جای استقلال بگو خودسالاری
به جای استمرار بگو ادامه - پیوستگی
به جای استناد بگو گواهمندی
به جای استنباط بگو برداشت
به جای استهزاء بگو ریشخند
به جای استهلاک بگو فرسایش
به جای استیجاری بگو کرایه ای
به جای استیضاح بگو بازخواست
به جای استیلاء بگو چیرگی
به جای اسرار بگو رازها
به جای اسراف بگو ریخت و پاش
به جای اسطوره بگو افسانه
به جای اسقاطی بگو ناکارآمد
 

خانم سوزنچی
نواع حروف در زبان فارسی
انواع « که »
1- حرف ربط     1- مطلق (وابستگی ) که مفهوم خاصی ندارد : آنان که رفتند . آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ...
                      2- بیان علّت یا تعلیل : به معنی زیرا، چون و... : زبان درکش ای مرد بسیار دان     که فردا قلم نیست بر بی زبان
2- حرف اضافه: به معنی «از» و معمولاً بعد از صفت برتر می آید : جُوی مشک، بهتر که یک توده گِل
3- ضمیر پرسشی : به معنی چه کسی؟ که گفتت برو دست رستم ببند ؟
4-  ضمیر مبهم : در معنی کسی یا هرکسی : هر که آمد عمارتی نو ساخت * خبر از دوست ندارد که ز خود بی خبر است .
انواع « چه »
1- صفت پرسشی: قبل از اسم یا ضمیرمی آید: چه کسی راز مرا می داند؟ چه کتابی می خوانی ؟
2- ضمیر پرسشی: به تنهایی و به قصد پرسش می آید و می توان آن را جمع بست: او چه کرد آن جا که توآموختی؟
3- ضمیر تعجبی: برای بیان تعجّب می آید و می توان آن را جمع بست : این مُلک چه ها دید و چه کردند بدین خلق !
4- صفت تعجبی: قبل از اسم یا ضمیر و برای بیان تعجّب می آید: چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی !
5- حرف ربط بیان علت یا تعلیل: به معنی زیرا، زیرا که ، به علت این که و … : چه، هر یکی را از این غذای دیگر است .
6- حرف ربط همپایگی: هرگاه دو بار درجمله به معنی « یا » بیاید : چه بخواهی چه نخواهی او می آید .
7- پسوند تصغیر : اگر درآخر اسم قرار گیرد و نشانه کوچکیِ کلمه قبل از خود باشد : زاغچه، باغچه و …
انواع « تا »
1- حرف ربط به معنی تا این که ، زیرا که، وقتی که ، که : بیا تا قدر یک دیگر بدانیم ؛ بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
2- حرف اضافه نشان دهنده ی پایان زمان یا مکان و مسافت : چون که تا اقصای هندوستان رسید ؛ از این جا تا مدرسه راهی نیست.
3- صوت یا شبه جمله به معنی «هان» ، « مبادا » و معمولاً قبل از فعل منفی می آید: به روز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری !
4- میان وند : بین دوکلمه می آید و کلمه ای با مفهوم جدید می سازد : دور تا دور ، سر تا پا و…نکته : اگر حرف «از» قبل از آن بیاید، «تا» به معنی حرف اضافه است : از سر تا پا …
5- ممیّز : به جای کلمات «شاخص» : می آید : دو تخته پتو > دو تا پتو ؛ دو فروند هواپیما > دوتا هواپیما و …
انواع «چو – چون»
1- حرف ربط به معنی وقتی که ، زیرا، چون که و ... : چو باز آمدم کشور آسوده دیدم ؛ چون نیک نظر کرد، پَرِ خویش بر او دید
2- حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، بسانِ و ... : چون شیر به خود سپر شکن باش ؛ چو فرهادم آتش به سر می دود
3- قید پرسشی  به معنی چگونه :دوش چون بودی ؟ که شب چون بدی روز چون خاستی ** ز پیکار دل بر چه آراستی ؟
انواع « را »
1-  نقش نمای مفعول : این فصل را با من بخوان باقی فسانه است  *** این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
2-حرف اضافه در معانی:
   1- به : پدر را گفتم از انسان، یکی سر بر نمی دارد
   2- برای : این نصیحت ز جهان گذران ما را بس
                                        3- از : حکیمی را پر سیدند ...
                                       4- مخصوصِ : منت خدای را عزّ و جلّ ...
                                        5- قسم به : دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
3- فک اضافه : نشانه ی جدایی بین مضاف و مضافٌ الیه است : فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم > سقف فلک را بشکافیم
انواع « ان »
1- پسوند جمع : گاوان و خران بار بردار *** بِه زآدمیان مردم آزار
2- پسوند صفت حالیه : نگران با من اِستاده سحر؛ شادان همی رفت
3- پسوند زمان : بامدادان که خاطر بازآمدن بر رای ماندن چیره شد ...
4- پسوند مکان : دیلمان ؛ گیلان، ریگان و ...
5- پسوند اسم مصدر: حنابندان ؛ یخ بندان و ...
6- پسوند نسبت : جانان ؛ بابکان ؛ قبادان و ...
7- پسوند شباهت : کوهان
8- پسوند صفت فاعلی : گریان ، روان ؛ جویان و ...
"انواع ک در زبان فارسی"
1-      ک تصغیر: بیان کوچکی ظاهری : مثال : اتاقک – شهرک  –  سَرک – چشمک
2-      ک تحقیر : بیان کوچکی باطنی :  مردک – زنک
3-      ک تحبیب : پسرک – دخترک
4-      ک ترحم : غلامک – حیوانک
5-      ک تشبیه : عروسک – پفک – شاپرک – کرمک
6-      ک همراهی : سنگک  –  باد بادک –  لیسک
7-      ک تعظیم : حسنک وزیر
8-      ک نسبی : زردک – سفیدک – سیاهک – سرخک
🍧طعم ادبیات🍹

فت خان رستم - خوان هفتم ( قسمت سوم )
 
 
نقشه سایت